کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاموش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاموش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خامش، خموش، خمش› xāmuš ۱. ویژگی چیزی که شعله، گرمی، روشنایی، یا جریان برق آن از میان رفته باشد.۲. ساکت؛ بیصدا.۳. (قید) به طور آرام.۴. (شبه جمله) ساکت باش.〈 خاموش شدن: (مصدر لازم)۱. قطع شدن جریان برق در وسایل برقی.۲. ساکت شدن؛ دم فروبستن...
-
واژههای مشابه
-
خاموش کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xāmuškāri خاموش شدن؛ سکوت: ◻︎ نظامی به خاموشکاری بسیچ / به گفتار ناگفتنی درمپیچ (نظامی۵: ۸۴۷).
-
جستوجو در متن
-
خمش
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [قدیمی] xamoš = خاموش
-
خموش
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [قدیمی] xamuš = خاموش
-
خامش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāmoš = خاموش
-
انصات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ensāt ۱. خاموش شدن.۲. خاموش شدن و گوش دادن به سخن کسی.۳. ساکت کردن.
-
منطفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] montafi خاموش؛ فرونشانده.
-
صموت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] samut خاموش؛ ساکت.
-
صموت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] somut خاموش شدن؛ ساکت شدن.
-
اطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اطفاء] 'etfā خاموش کردن؛ فرونشاندن آتش.
-
انطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انطفاء] [قدیمی] 'entefā خاموش شدن؛ فرونشستن آتش.
-
گرفته لب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gereftelab ساکت؛ خاموش؛ لبفروبسته.
-
فروکشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] forukoštan خاموش کردن آتش یا چراغ.