کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامهگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xāme ۱. چربی شیر خام که بهطور طبیعی یا با ماشین خامهگیری از شیر میگیرند.۲. قلم.۳. (زیستشناسی) بخشی از مادگی گل که میان کلاله و تخمدان قرار دارد.۴. نخ ابریشمی.۵. [قدیمی] توده: ◻︎ تا هست خامهخامه به هر بادیه ز ریگ / و ز باد غیبهغیبه بر او نق...
-
بهانه گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bahānegiri بهانه گرفتن؛ ایراد بیجا گرفتن.
-
کشتی گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (ورزش) koštigiri کشتی گرفتن.
-
کناره گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kenāregiri ۱. کنارهجویی؛ گوشهنشینی.۲. دست برداشتن از کاری.
-
گشن گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (زیستشناسی) [قدیمی] gošngiri ۱. آمیزش برای آبستن شدن؛ جفتگیری.۲. گردهافشانی در بعضی گیاهان و درختان برای بارور گشتن.
-
گه گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gahgiri = گاهگیر
-
لکه گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) lakkegiri ۱. پاک کردن لکههای لباس یا چیز دیگر.۲. اصلاح و ترمیم قسمتهای ریخته شدۀ گچ دیوار یا سقف.
-
گوشه گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] gušegiri در گوشهای نشستن؛ گوشهنشینی؛ انزوا: ◻︎ گوشهگیری و سلامت هوسم بود ولی / شیوهای میکند آن نرگس فَتّان که مپرس (حافظ: ۵۴۸).
-
خرده گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] xordegiri عیبجویی؛ انتقاد.
-
جن گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] jengiri شغل و عمل جنگیر.
-
جهان گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] jahāngiri = جهانگشایی
-
غلط گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qalatgiri شغل و عمل غلطگیر؛ گرفتن غلط در نوشته یا گفتۀ کسی.〈 غلطگیری کردن: (مصدر متعدی) تصحیح کردن غلطهای متن چاپی.
-
فال گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālgiri = فالبینی
-
قالب گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qālebgiri ۱. شغل و عمل قالبگیر.۲. ریختن مادهای در قالب.۳. اندازه و شکل چیزی را با قالب معلوم کردن.
-
زبان گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] zabāngiri تحقیق و بازپرسی از افراد دستگیرشده دربارۀ تعداد و سازوبرگ و نقشههای جنگی دشمن.