کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاقان چین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گزیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [آرامی] ‹گزید، گزیه› [قدیمی] ga(e)zit, ga(e)zyat باج و خراج؛ مالیاتی که مسلمانان از کفار و اهل ذمه میگرفتند؛ جزیه: ◻︎ گهش خاقان خراج چین فرستد / گهش قیصر گزیت دین فرستد (نظامی۲: ۱۰۸).
-
سفته گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] softeguš ۱. کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند.۲. [مجاز] برده و بنده و کنیز؛ غلام حلقهبهگوش؛ مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ من آن سفتهگوشم که خاقان چین / ز ناسفتگان کرده بودم گزین (نظامی۵: ۹۸۵).
-
ماندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: māndan] māndan ۱. توقف کردن در جایی؛ اقامت کردن.۲. باقی بودن بر حالتی.۳. [مجاز] زنده ماندن: ◻︎ از آن بیش دشمن نبیند کسی / و گر چند ماند به گیتی بسی (فردوسی: ۷/۵۹۵).۴. [مجاز] متحیر و متعجب بودن.۵. (مصدر متعدی) [قدیمی] بر جا گذاشتن؛...