کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خار بر دیوار نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تشویک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašvik ۱. خار درآوردن؛ خاردار شدن درخت.۲. خار بر سر دیوار گذاشتن.۳. سیخپَر شدن جوجه.
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parčin ۱. دیواری که از بوتههای خار و شاخههای درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند.۲. شاخوبرگ درخت و بوتههای خار که بر سر دیوار باغ بهردیف بگذارند تا مانع عبور شود: ◻︎ تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد / داغ حسرت بر دل صورتگران چین نه...
-
پالانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pālāne ۱. چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان میسازند؛ خرپشته.۲. ردهای از دیوار که با دو آجر سربهسر شبیه شیروانی بر روی دیوار میسازند که برف و باران روی دیوار نماند.
-
فلغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] folgond, falqand = پرچین٢: ◻︎ تا نکردی خاک را با آب تر / چون نهی فلغند بر دیوار بر (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۴).
-
آینه بندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āy[e]nebandān عمل بستن آیینههای بسیار بر در و دیوار خانه یا جای دیگر هنگام جشن و شادمانی.
-
گچ بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gačbor استاد بنّا که با گچ در روی دیوار یا سقف نقشونگار بسازد.
-
گیلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گیلوی، گیلویی› [قدیمی] gilu قسمت بالای دیوار در زیر سقف که بر آن نقاشی و گچبری کنند.
-
ویم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vim دوغابی که سقف یا دیوار را با آن اندود کرده و بر روی آن کاهگل یا گچ میمالیدند.
-
اغماض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqmāz ۱. چشمپوشی از گناه یا خطای کسی؛ چشمپوشی کردن.۲. [قدیمی] چشم خواباندن؛ چشم بر هم نهادن.
-
تطول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatavvol ۱. فضل و فزونی نمودن.۲. منت نهادن بر کسی.
-
تنضید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanzid ۱. بر هم نهادن و روی هم چیدن کالا.۲. مرتب ساختن.
-
اطباق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'etbāq ۱. پوشاندن.۲. تا کردن؛ بر هم نهادن.۳. اجماع کردن بر کاری؛ گرد آمدن و همرٲی شدن گروهی برای کاری.
-
بنیاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bundāt] ‹بنلاد، بنداد› bonyād ۱. بیخ؛ پایه؛ اصل؛ شالوده.۲. پی دیوار.〈 بنیاد کردن: (مصدر متعدی)۱. بنا کردن.۲. شالوده ریختن.۳. آغاز کردن؛ دست به کاری زدن.〈 بنیاد نهادن: (مصدر متعدی)۱. شالوده ریختن.۲. بنا کردن.۳. آغاز کردن.
-
چینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چنه› čine ۱. دانهای که پرندگان میخوردند.۲. نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمیرود و لایههای آن را تکهتکه بر روی هم میچینند.۳. هر لایه از دیوار گِلی؛ دای.۴. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره...
-
رف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رفّ] raf ۱. تختهای طاقچه مانند که به دیوار اتاق نصب میشود تا اشیا را بر روی آن قرار دهند.۲. طاقچۀ باریک که در سرتاسر دیوار اتاق نزدیک سقف، با گچ درست میکنند.