کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارکش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xārke(a)š ۱. حملکنندۀ خار: ◻︎ ای که بر مرکب تازنده سواری مشتاب / که خر خارکش مسکین در آبوگل است (سعدی: ۱۸۲).۲. = خارکن
-
خارکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xārkoš کفشی که روی موزه به پا کنند؛ سرموزه؛ خرکش.
-
جستوجو در متن
-
سرموزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarmuze کفشی که در قدیم روی موزه به پا میکردند و بیشتر در ماوراءالنهر معمول بوده؛ چپدار؛ چپذار؛ چپدان؛ خارکش.
-
خارکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xārkan ۱. کسی که کارش کندن خار از بیابان و فروختن آن است؛ خارکش.۲. (اسم) (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ سرود خارکن از عندلیب نیست عجب / که مدتی سروکارش نبوده جز با خار (ظهیرالدین فاریابی: ۹۰).
-
بارکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bārkeš ۱. کشندۀ بار؛ باربردار؛ باربر؛ باری.۲. ویژگی چهارپایی که توانایی حمل بار سنگین را دارد؛ قوی: اسب بارکش.۳. [قدیمی، مجاز] دارای صبر و تحمل در برابر مشکلات و مصائب؛ صبور.۴. [قدیمی، مجاز] غمزده؛ غمخوار؛ غصهدار: ◻︎ دل پادشاهان ...
-
که
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: kē] ke ۱. ضمیر پرسشی که دربارۀ افراد به کار میرود؛ چه کسی؟؛ کدام فرد؟: ◻︎ که را جاودان ماندن امیّد ماند / چو کس را نبینی که جاوید ماند؟ (سعدی۱: ۵۶).۲. شخصی که (در ترکیب با «آن»، «این»، «هر»، و ضمایر شخصی): ◻︎ وآنکه در بحر قُلزُم است غ...