کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارخسک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارخسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xārxasak گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سهپهلو بهاندازۀ نخود و شاخههایی که بر روی زمین میخوابد؛ سیالخ؛ سهکوهک؛ سکوهنچ؛ شکوهنج؛ جسمی.
-
جستوجو در متن
-
سه کوهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sekuhak = خارخسک
-
جسمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] jasmi =خارخسک
-
شکوهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سکوهنج، سهکوهک› (زیستشناسی) [قدیمی] šekuhanj خار سهپهلو؛ خارخسک.
-
سیالخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sayālex ۱. خارهای فلزی سهپهلو که در جنگها بر سر راه دشمن ریزند؛ خارخسک.۲. (زیستشناسی) = خارخسک
-
خنجک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xanjak = خارخسک: ◻︎ نباشد بس عجب از بختم ار عود / شود در دست من مانند خنجک (ابوالمؤید: شاعران بیدیوان: ۶۰).
-
حسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hasak ۱. (زیستشناسی) = خارخسک۲. خارهای فلزی سهگوشهای که هنگام جنگ در سر راه دشمن میریختند.
-
خسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ خس] [قدیمی] xasak ۱. (زیستشناسی) = خارخسک۲. خسوخاشاک.۳. خار فلزی سهگوشهای که هنگام جنگ بر سر راه دشمن میریختند: ◻︎ خسک بر گذرگاه کین ریختند / نقیبان خروشیدن انگیختند (نظامی۵: ۸۳۴)، ◻︎ عدو را به جای خسک دُر بریز / که احسان کُنَد کُند...