کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارج از حد بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خارج آهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xārej[']āhang ۱. (موسیقی) ناموزن.۲. [قدیمی، مجاز] ناموافق؛ ناساز؛ ناهماهنگ: ◻︎ بفرمود تا آن دو سرهنگ را / دو کژزخمهٴ خارجآهنگ را (نظامی۵: ۸۴۳).
-
جستوجو در متن
-
افراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'efrāt از حد درگذشتن؛ از حدواندازه تجاوز کردن؛ زیادهروی کردن؛ زیادهروی.
-
درگذراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹درگذرانیدن› [قدیمی] dargozarāndan گذراندن؛ از حد برون بردن.
-
سرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saraf زیادهروی و تجاوز از حد اعتدال.
-
مبلغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مبالغ] mablaq ۱. اندازه و مقداری از پول.۲. [قدیمی] حد رسیدن؛ جای رسیدن.۲. [قدیمی] حد و نهایت چیزی.
-
شباهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] še(a)bāhat شبیه بودن؛ مانند بودن؛ مانندگی.
-
تجانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajānos ۱. همجنس بودن؛ از یکجنس بودن.۲. همجنسی.
-
فراخ رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] farāxro[w] وی ویژگی کسی که از حد خود تجاوز میکند.
-
فظاعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فظاعة] [قدیمی] fazā'at از حد درگذشتن در رسوایی و زشتی.
-
پسربچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pesarbačče پسری که از مرحلۀ کودکی گذشته اما هنوز به حد بلوغ نرسیده.
-
زیاده روی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] ziyāderavi تجاوز از حد معین؛ افراط در کاری.
-
پی فراخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] peyfarāx کسی که از حد درمیگذرد؛ تندرو؛ افراطکننده.
-
تخطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxatti ۱. خطا کردن.۲. از حد خود تجاوز کردن.
-
عجاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ojāb بسیارشگفتآور؛ آنچه در شگفتی از حد درمیگذرد.