کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارج از حدود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خارج آهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xārej[']āhang ۱. (موسیقی) ناموزن.۲. [قدیمی، مجاز] ناموافق؛ ناساز؛ ناهماهنگ: ◻︎ بفرمود تا آن دو سرهنگ را / دو کژزخمهٴ خارجآهنگ را (نظامی۵: ۸۴۳).
-
جستوجو در متن
-
الیگوسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: oligocène] (زمینشناسی) 'oligosen سومین دوره از دوران سوم زمینشناسی که مدت آن را در حدود ۲۰ میلیون سال دانستهاند.
-
میرپنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (نظامی) [منسوخ] mirpanj افسر ارشدی که فرماندهِ عدهای سرباز در حدود پنجهزار تن بود.
-
سنتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) santur یکی از سازهای زهی که سیمهای بسیار (حدود ۷۲ سیم) بر روی آن کشیده شده و با دو مضراب چوبی بلند نواخته میشود و از قدیمیترین سازهای ایران است.
-
حبوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبوَة] (فقه) [قدیمی] ha(e,o)bve اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد میرسد.
-
ائوسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: èocène] (زمینشناسی) 'e'osen دورۀ اول از دوران سوم زمینشناسی که مدت آن را در حدود ۲۰ میلیون سال دانستهاند.
-
کر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کرّ] (فقه) kor[r] پیمانهای برای آب که هریک از طول و عرض و عمق آن باید سه وجبونیم باشد؛ ظرفی با گنجایشی در حدود ۳۵۰ لیتر.
-
حاتم بخشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] hātambaxši بخشش فراوان. Δ حاتم مردی از قبیلۀ طی، در حدود سدۀ ششم میلادی، بوده که در سخا و کرم و جوانمردی معروف است.
-
اکدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اکد، طایفهای که در حدود سههزار سال قبل از میلاد مسیح در بینالنهرین زندگی میکردند) 'akkadi ۱. مربوط به اکد.۲. از مردم اکد.۳. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی که در بینالنهرین رایج بوده.
-
قنطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: قناطیر] ‹خرتال، خرطال› [قدیمی] qentār ۱. واحد اندازهگیری وزن، برابر با حدود صد رطل.۲. مال بسیار.۳. پوست گاو پر از زر: ◻︎ بهقنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱: ۸۵).
-
چگلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چگل، قبیلهای از ترکان خَلُّخ، ناحیهای در حدود کاشغر) [قدیمی] čegeli از مردم چگل. Δ بردگان خوبروی را از چگل به ایران میآوردهاند، لذا در نزد شاعران فارسیزبان به زیبایی و خوشاندامی معروف شدهاند: ◻︎ گاهی شراب خوری با شاه...
-
لشکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) laškar ۱. قسمتی از ارتش که عدۀ افراد آن در حدود دوازدههزار نفر است.۲. گروه بسیار از سپاهیان؛ سپاه.〈 لشکر انگیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] حرکت دادن لشکر؛ برانگیختن لشکر به جنگ.〈 لشکر جرار: لشکر آراسته و انبوه و بسیار.〈 لشک...
-
ختلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ختل یا خُتَلان، ناحیۀ پیشین بر مسیر علیای آمودریا، در حدود ماوراءالنهر) ‹ختلانی› [قدیمی، مجاز] xatli ۱. از مردم خُتَلان.۲. ویژگی نژادی از اسب: ◻︎ تکاو سمندان ختلیخرام / همه تازهپیکر همه تیزگام (نظامی۵: ۹۵۲).
-
خاردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xārdār ۱. دارای خار: گل خاردار، سیمخاردار.۲. (اسم) (زیستشناسی) کرمی کوچک، از آفتهای مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلیمتر، رنگ سبز زیتونی یا قهوهای، خالهای تیرهرنگ، و برآمدگیهای کوتاه بهشکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا میشود و غوزه...