کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارجی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خارج) [عربی. فارسی] xāreji ۱. مربوط به خارج از کشور.۲. بیگانه.۳. تهیهشده در خارج از کشور.۴. [مقابلِ داخلی] آنچه مربوط به بیرون و ظاهر چیزی باشد؛ بیرونی.۵. [قدیمی] کسی که بر خلیفۀ وقت خروج کند.
-
خارجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: خارجیّ] [قدیمی] xāreji کسی که معتقد به مذهب خوارج باشد.
-
جستوجو در متن
-
روپوست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rupust قشر خارجی پوست؛ سطح خارجی پوست جانوران یا اندام گیاه؛ اپیدرم.
-
برون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونسو› [قدیمی] borunsu طرف بیرون چیزی؛ جهت خارجی چیزی.
-
خارجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خارجَة] xāreje ۱. = خارج۲. [مقابلِ داخلَة] بیرون از مملکت.۳. (صفت) تهیهشده در کشورهای خارجی: چای خارجه.۴. (صفت) خارجی؛ اجنبی؛ بیگانه.
-
سخت شامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) saxtšāme خارجیترین لایۀ محافظ مغز که به استخوان جمجمه چسبیده است؛ پردۀ خارجی مغز؛ امالغلیظ.
-
اپیدرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: épiderme] (زیستشناسی) 'epiderm قشر خارجی پوست جانوران یا اندام گیاهان؛ روپوست.
-
گذرنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gozarnāme مدرکی رسمی که دارندۀ آن حق سفر به کشورهای خارجی را دارد.
-
فنومن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phénoméne] (فلسفه) fenomen حقیقت خارجی اشیا که بهوسیلۀ حواس ادراک میشود؛ پدیده.
-
صلبیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صلبیَّة] (زیستشناسی) solbiy[y]e لایۀ سفید و کدر خارجی کرۀ چشم که از بافت محکم ساخته شده است؛ سفیدی چشم.
-
کاپیتولاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capitulation] (سیاسی) kāpitolāsiyon حقی که به اتباع خارجی در بعضی کشورها داده میشود تا در صورت ارتکاب جرم در کشور میزبان، در کشور خود محاکمه شوند؛ حق قضاوت کنسولی.
-
حقیقی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حقیقَة) [عربی: حقیقیّ] haqiqi ۱. واقعی؛ راستین.۲. دارای وجود خارجی.۳. [مقابلِ مجازی] (ادبی) ویژگی واژهای که در معنای اصلی خود به کار رفته است.
-
فرسایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) farsāyeš ۱. پوسیده شدن؛ فرسودگی.۲. (زمینشناسی) تغییر سطح خارجی پوستۀ زمین است در اثر آبهای روان و بادها.
-
فاگوسیتوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phagocytose] (زیستشناسی) fāgositoz عمل ریزهخواری یاختهها؛ بلعیده شدن ذرات خارجی یا یاختههای زیانآور برای بدن توسط بیگانهخواران.