کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاتم جم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خاتم الانبیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xata(e)mol'ambiyā از عنوانهای پیامبر اسلام؛ خاتم انبیا؛ خاتم رسل.
-
خاتم بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] xātamband = خاتمکار
-
خاتم بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (هنر) [قدیمی] xātambandi = خاتمکاری
-
خاتم ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xātamsāz = خاتمکار
-
خاتم سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] xātamsāzi = خاتمکاری
-
خاتم کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xātamkār کسی که کارش خاتمکاری است؛ خاتمساز؛ خاتمبند.
-
خاتم کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (هنر) xātamkāri شغل و عمل خاتمکار؛ هنر ساختن و آراستن برخی از اشیا به اشکال هندسی و طرحهای گوناگون با قرار دادن قطعههای کوچک استخوان، فلز، و چوب در کنار هم که بیشتر به شکل مثلث بریده میشود؛ خاتمبندی؛ خاتمسازی.
-
جستوجو در متن
-
انگشتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انگشتری، انگشترین› 'angoštar حلقۀ فلزی نگیندار یا بینگین که بیشتر از طلا یا نقره میسازند و برای زینت در انگشت میکنند.〈 انگشتر سلیمان (جم، جمشید): انگشتری و مُهر حضرت سلیمان که گفتهاند اسم اعظم بر آن نقش بوده و سلیمان بهواسطۀ آن ...