کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَیرة] heyrat ۱. سرگشته شدن؛ سرگردان شدن؛ سرگشتگی؛ سرگردانی.٢. آشفتگی.٣. (تصوف) از مراحل سلوک که در آن عارف خود را سرگشته مییابد.
-
واژههای مشابه
-
حیرت انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] heyrat[']angiz موجب تحیر و تعجب؛ حیرتآور.〈حیزِ انتفاع: [مجاز] استفاده؛ بهرهبرداری.
-
جستوجو در متن
-
مدهش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] modheš چیزی که باعث سرگشتگی و حیرت میشود؛ دهشتآور؛ حیرتانگیز.
-
سرگشتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sargaštegi سرگردانی؛ حیرت.
-
شگفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: škuft] ‹اشگفت› šegeft عجیب؛ حیرتانگیز.
-
سرگردانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sargardāni ۱. سرگشتگی؛ حیرت.۲. آوارگی.
-
مبهوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mabhut متحیر؛ سرگردان؛ بهتزده؛ حیرتزده.
-
دهشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دَهشة] ‹دهش› de(a)hšat ۱. سراسیمگی از شرم یا ترس.۲. [قدیمی] حیرت؛ سرگشتگی.
-
بطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] batar ۱. در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن؛ ناسپاسی کردن.۲. شادی مفرط.۳. دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت.
-
خاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] xāy(')idan چیزی را با دندان نرم کردن؛ جویدن: ◻︎ همه نخلبندان بخایند دست / ز حیرت که نخلی چنین کس نبست (سعدی۱: ۱۷۴).
-
شگفتی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šegefti ۱. تعجب؛ تحیر.۲. (اسم) [قدیمی] حیرتآور: ◻︎ شگفتیتر از کار من در جهان / نبیند کسی آشکارونهان (فردوسی: ۵/۵۱۶).
-
نخل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] naxlband کسی که از موم یا کاغذ گل و درخت مصنوعی درست کند: ◻︎ همه نخلبندان بخایند دست / ز حیرت که نخلی چنین، کس نبست (سعدی۱: ۱۷۴).
-
بهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: بَهْت] boht ۱. دهشتزده شدن.۲. خاموش و متحیر ماندن.۳. حیرت؛ دهشت.۴. شگفتی آمیخته به سکوت.۵. (روانشناسی) گیجی و کاهش هشیاری.