کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حیاط hiyāt، جمعِ حائِط] hayāt ۱. صحن خانه.۲. زمین جلو ساختمان که دور آن دیوار باشد.
-
واژههای همآوا
-
حیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَیاة و حَیوٰة] hayāt ۱. زیستن؛ زنده بودن.۲. [مقابلِ ممات] زندگی.
-
حیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَیَّة] [قدیمی] hayyāt = حیه۱
-
هیئت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هَیئة، جمع: هَیئات] ha(e)y'at ۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.〈 هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کو...
-
جستوجو در متن
-
ویلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: villa] vilā خانۀ ییلاقی؛ خانۀ حیاطدار.
-
باشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bāšgāh حیاط یا تالار بزرگ که در آنجا عدهای برای ورزش، بازی، تفریح، یا دیدوبازدید جمع میشوند؛ کلوب.
-
زیرزمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زیرزمینی› zirza(e)min خانهای که در زیر زمین ساخته شود؛ طبقهای از ساختمان که پایینتر از کف حیاط یا خیابان قرار دارد.
-
تجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ta(e)jir پردۀ بزرگ و ضخیم که در وسط حیاط یا اتاق برپا کنند تا قسمتی از آن از قسمت دیگر جدا شود.
-
درایوین سینما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی:drive in cinema] (سینما) derāyvinsina(e)mā سینمایی که با اتومبیل داخل حیاط آن شوند و از میان اتومبیل به تماشای فیلم بپردازند.
-
آغشغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آغشکه› 'āqešqe ۱. پنجرۀ بزرگ.۲. در اتاق که به طرف حیاط یا کوچه باز شود و دارای شیشه باشد؛ ارسی.
-
دیوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: divār] ‹دیوال› divār آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند.
-
ساحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ساحة، جمع: ساحات] sāhat ۱. ناحیه.۲. فضای خانه.۳. [قدیمی] حیاط.۴. [قدیمی] زمینی که سقف نداشته باشد؛ میدان.
-
شاه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] šāhnešin ۱. جای نشستن شاه در اتاق.۲. قسمتی از یک اتاق بزرگ که شبیه ایوان ساخته میشد اما به طرف حیاط در نداشت؛ غرفۀ داخل اتاق.