کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حیاء] hayā شرم.
-
واژههای مشابه
-
بی حیا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bihayā ۱. بیشرم؛ بیآزرم.۲. گستاخ.
-
جستوجو در متن
-
لول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lul بیشرم؛ بیحیا.
-
پررو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ کمرو] [عامیانه، مجاز] porru بیشرم؛ بیحیا.
-
حجب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی] hojb شرم؛ حیا.
-
وقح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vaqeh بیشرم؛ بیحیا.
-
شلافه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: شلّافَة] [عامیانه] šallāfe ویژگی زن بیحیا و بیشرم.
-
بی چشم ورو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] bičae(a)šmoru ۱. بیحیا؛ بیشرم.۲. حقناشناس.
-
بی شرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bišarm ۱. بیحیا؛ بیآزرم؛.۲. پررو.
-
سنگ رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sangru گستاخ؛ بیشرم؛ بیحیا؛ سخترو.
-
رودربایستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹رویدربایستی، رودرواسی› [عامیانه، مجاز] rudarbāyesti در برابر خواهش کسی مٲخوذ بهحیا شدن؛ شرم حضور داشتن.
-
لکام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lokām ۱. بیادب؛ بیشرم؛ بیحیا.۲. امرد قویجثه.
-
چشم سفید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹چشمسپید› [عامیانه، مجاز] če(a)šmsefid ۱. پررو؛ بیحیا؛ بیشرم.۲. بیادب؛ گستاخ.۳. لجوج.