کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حِزْبَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حزب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَحزاب] hezb ۱. هریک از قسمتهای چهارگانۀ هر جزء قرآن.۲. (سیاسی) گروهی از مردم که دارای مرام و مسلک معینی باشند.۳. [قدیمی] بهره و نصیب.۴. [قدیمی] گروه؛ دسته.
-
واژههای همآوا
-
حزب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَحزاب] hezb ۱. هریک از قسمتهای چهارگانۀ هر جزء قرآن.۲. (سیاسی) گروهی از مردم که دارای مرام و مسلک معینی باشند.۳. [قدیمی] بهره و نصیب.۴. [قدیمی] گروه؛ دسته.
-
جستوجو در متن
-
منشویسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: menshevisme، مٲخوذ از روسی] (سیاسی) menševism شعبهای از حزب سوسیالدموکرات روسیه که در انقلاب بلشویکی در مقابل بلشویکها قرار داشتند و مخالف نظریات لنین دربارۀ نقش حزب بودند.
-
اساسنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'asāsnāme قوانین و شرایطی برای تشکیل شرکت یا حزب.
-
نازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (سیاسی) nāzi پیرو حزب ناسیونالیسم افراطی آلمان.
-
لیدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [انگلیسی: Leader] lider ۱. پیشوا؛ سردسته.۲. رئیس حزب.
-
ارگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: organe] 'orgān ۱. (زیستشناسی) عضو؛ اندام.۲. سازمان؛ نهاد؛ تشکیلات.۳. نشریهای متعلق به یک حزب یا گروه خاص که بیانکنندۀ اندیشهها و اهداف آن حزب سیاسی است.
-
فراکسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fraction] (سیاسی) fe(a)rāksiyon دستهبندیهایی که درون یک حزب یا نهاد سیاسی همفکر برای دستیابی که هدفهای معیّن پدید آید.
-
انشعاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enše'āb ۱. جدا شدن؛ شعبهشعبه شدن.۲. (سیاسی) جدا شدن گروهی از اعضای سازمان یا تشکیلات برای پیوستن به حزب دیگر یا تشکیل یک حزب جدید.۳. (اسم) بخش جداشده از شبکۀ اصلی برای رساندن خدمات به مصرفکننده.
-
آرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: arme] 'ārm علامت مخصوص یک کشور، حزب، مؤسسه، سازمان، اداره، و مانند اینها که بر هرچیز وابسته به آن نقش میبندد.
-
اعتدالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اعتدال) [عربی. فارسی] 'e'tedāli ۱. میانهرو.۲. (سیاسی) [منسوخ] در دورۀ مشروطه، عضو حزب اعتدالیون؛ میانهرو.
-
اعلامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'e'lāmiy[y]e مجموعهقوانینی که از طرف دولت، حزب، یا جمعیتی منتشر میشود و مطلبی را بدون بحث و تفسیر به اطلاع عموم میرساند: اعلامیهٴ حقوق بشر.
-
احزاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حزب] 'ahzāb ۱. = حزب۲. سیوسومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۳ آیه.