کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حُرم،هُرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haram ۱. گرداگرد مزار امامان یا اماکن مقدس.۲. قسمتی از خانۀ اعیان که تحت حمایت مرد بوده است و اهل و عیال وی در آن اقامت داشتند؛ اندرونی؛ حرمسرا.۳. [مجاز] همسر یا دختران مرد که در اندرونی زندگی میکنند.۴. [قدیمی، مجاز] کعبه.
-
حرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حُرمَة و حُرُمَة] [قدیمی] horam = حرمت
-
هرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] haram ۱. بسیار پیر و کهنسال شدن.۲. پیری؛ فرتوتی.
-
هرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] harem پیر؛ فرتوت؛ کهنسال.
-
هرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هَرَم، جمع: اَهرام] (ریاضی) heram جسم مخروطیشکل که قاعدۀ آن مثلث یا مربع یا کثیرالاضلاع باشد و وجوه جانبی آن مثلثهایی باشند که همه به یک رٲس مشترک منتهی شوند.
-
هرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) horm ۱. گرمی آتش.۲. شعلۀ آتش.
-
حرم خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] haramxāne حرمسرا؛ اندرون سرای؛ اندرونی.
-
حرم سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹حرمسرای› haramsarā محلی در خانۀ پادشاهان و بزرگان که جایگاه اقامت زنان و دختران بوده است؛ اندرونی.