کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَیّه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حَیَّة] [قدیمی] hayye = حی
-
حیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَیَّة] (نجوم) hayye از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل مار؛ حیةالحوّا.
-
واژههای همآوا
-
حیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حَیَّة] [قدیمی] hayye = حی
-
حیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَیَّة] (نجوم) hayye از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل مار؛ حیةالحوّا.
-
جستوجو در متن
-
اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اِکلیل، جمع: اکالیل] 'e(a)klil ۱. گردی براق به رنگهای طلایی، نقرهای، سرخ، و رنگهای دیگر که در نقاشی و تزیین به کار میرود.۲. [قدیمی] تاج؛ افسر؛ دیهیم.〈 اکلیل جنوبی: (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ جنوبی؛ افسر؛ قبه.〈 اکلیل...