کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَجیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
هجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ هجاء] [قدیمی] heji هجو؛ بدگویی: ◻︎ شاعران را خه و احسنت مدیح / رودکی را خه و احسنت هجیست (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۲۸).
-
هجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: هجاء] hejji تقطیع لفظ و بیان کردن حروف آن با حرکات.
-
جستوجو در متن
-
استیجاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به استیجار) [عربی. فارسی] 'estijāri ١. اجارهای؛ مزدی: منزل استیجاری.۲. (فقه) نماز، روزه، یا حجی که شخص بهجا نیاورده باشد و پس از مرگ او کسی را اجیر کنند تا هریک از این فرایض را از جانب او بگزارد.
-
حج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حجّ] haj[j] ۱. (فقه) زیارت بیتالله در مکه با انجام اعمال خاص در زمانی معیّن.۲. بیستودومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۸ آیه.〈 حج اصغر: (فقه) حج عمره. Δ زیرا اعمال آن نسبت به حج اکبر ناقص است.〈 حج اِفراد: (فقه) حج مردم ...