کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَوض] ho[w]z آبگیر مصنوعی برای تزیین یا نگهداشتن آب.
-
واژههای مشابه
-
چاله حوض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čāleho[w]z حوض بزرگی با آب سرد در حمامهای عمومی.
-
حوض خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ho[w]zxāne اتاق و جایی در زیر ساختمان که دارای حوض باشد.
-
واژههای همآوا
-
هوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] havvaz دومین کلمۀ مصنوعی از کلمات ابجد.
-
هوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] huz آواز تندوتیز مانند صدایی که از ظرف فلزی برآید: ◻︎ باز بانگ اندر اوفتاد به هوز / آهو آزاد شد ز پنجهٴ یوز (نظامی۴: ۷۰۹).
-
جستوجو در متن
-
حیاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَوض] [قدیمی] hiyāz = حوض
-
کزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kazm سبزهای که در کنار جوی و حوض میروید.
-
حوضچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی، مصغرِ حوض] ho[w]zče حوض کوچک؛ خانیچه؛ حوضک.
-
کوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kum سبزۀ کنار حوض یا نهر؛ سبزهای که بر کنار حوض میروید؛ کزم: ◻︎ آن حوض و آب روشن و آن کوم گِرد او / روشن کند دلت چو ببینی هرآینه (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۱۱).
-
ژرفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) žarfā گودی چاه، حوض، دریا، یا چیز دیگر؛ عمق.
-
گاوخانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گاوخونی› [قدیمی، مجاز] gāvxāni ۱. حوض بزرگ.۲. برکۀ بزرگ.
-
زیراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زیرآب› zirāb راه آب زیر حوض یا استخر که هرگاه بخواهند آب خارج شود آن را باز میکنند.