کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَوزَة] ho[w]ze ۱. ناحیه؛ محدوده؛ قلمرو.۲. = حوزۀ علمیه〈حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی: حوزۀ علمیهٴ قم.
-
واژههای همآوا
-
حوضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَوضَة] (جغرافیا) ho[w]ze زمینهایی که در انتهای رود قرار دارد و از آب آن مشروب میشود.
-
جستوجو در متن
-
قلمرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] [مجاز] qalamro[w] ۱. حوزۀ فرمانروایی.۲. زمینه.
-
امارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اِمارَة، جمع: امارات] 'emārat ۱. امیر شدن.۲. فرمانروایی.۳. (اسم) منصب امیر.۴. (اسم) حوزۀ فرمانروایی امیر.
-
دارالعلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹دارالعلوم› [منسوخ] dārol'elm ۱. سرای دانش.۲. آموزشگاه.۳. شهری که در آن حوزۀ علمیه باشد، مانند قم و نجف.
-
ایده آلیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: idéalisme] (فلسفه) 'ide'ālism مکتبی که جهان مادی را ساخته و پرداختۀ تصور و اندیشه میداند و معتقد است که شناخت حقیقی تنها در حوزۀ تصورات بهدست میآید؛ آرمانگرایی؛ خیالپرستی.
-
فیزیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: physique] fizik ۱. دانشی که به بررسی خواص ماده و انرژی میپردازد و حوزههایی چون نور، گرما، برق، مکانیک، کوانتوم، و مانند آنها را شامل میشود.۲. وزن ظاهری و ابعاد بدنی یک شخص.