کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمله به پیش تصویر اول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حمله ور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hamlevar حملهکننده؛ هجومبرنده.
-
جستوجو در متن
-
اولی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اول) [عربی. فارسی] 'avvali ویژگی کسی یا چیزی که پیش از همه است.
-
پیش جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pišjang ۱. آنکه پیش از دیگران به دشمن حمله کند؛ کسی که در نبرد پیشی کند.۲. سپاهیانی که در صف جلو به سوی مواضع دشمن بروند.
-
پیشتاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹پیشتازنده› pištāz ۱. سوارهای که جلوتر از دیگران بتازد.۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.
-
ردالمطلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) roddolmatla' در بدیع، حالتی که در آن شاعر مصراع اول یا دوم مطلع را در مقطع غزل یا قصیده تکرار کند، مانند این شعر: می بده ای بت شیرافکن من با دف و چنگ / که به یک حمله بیفکند شهنشه دو پلنگ. شاعر در آخر قصیده مصراع اول مطلع را تک...
-
ارغوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ارجوان› 'arqavān ۱. (زیستشناسی) گلی سرخرنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگها شکفته میشود.۲. (زیستشناسی) گیاه این گل با برگهای گرد که در اول بهار گل میدهد و قسمتهای مختلف آن مصرف دارویی دارد.۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] = ارغوانی:...
-
ردالقافیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ردّالقافیَة] (ادبی) raddolqāfiye در بدیع، تکرار قافیۀ مصراع اول از مطلع غزل یا قصیده در آخر بیت دوم، مانند این شعر: بر لشکر زمستان نوروز نامدار / کردهست رای تاختن و قصد کارزار ـ واینک بیامدهست به پنجاه روز پیش / جشن سده طلایۀ نوروز و ن...
-
سال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sāl، جمع: سالیان] sāl ۱. واحد اندازهگیری زمان که براساس مدت حرکت زمین به دور خورشید اندازهگیری میشود و در تقویم شمسی (از اول فروردین تا آخر اسفند) برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵ ثانیه میباشد: ◻︎ به یک ماه بالا گرفت آن نها...
-
حج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حجّ] haj[j] ۱. (فقه) زیارت بیتالله در مکه با انجام اعمال خاص در زمانی معیّن.۲. بیستودومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۸ آیه.〈 حج اصغر: (فقه) حج عمره. Δ زیرا اعمال آن نسبت به حج اکبر ناقص است.〈 حج اِفراد: (فقه) حج مردم ...
-
دندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dandān] (زیستشناسی) dandān هریک از استخوانهای ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آنها غذا جویده میشود. تعداد دندانها در انسان در کودکی بیست عدد است که آنها را دندان شیری میگویند و از ...