کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حمایة] hemāyat ۱. نگهداری کردن؛ نگهبانی.۲. دفاع کردن از کسی؛ پشتیبانی کردن؛ پشتیبانی.
-
جستوجو در متن
-
محمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: محمیّ] [قدیمی] mahmi حمایتشده.
-
حمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hemā آنچه از آن حمایت میشود؛ چیزی یا جایی که از آن دفاع میکنند.
-
تحت الحمایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: تحتَالحمایَة] tahtolhemāye ۱. زیر حمایت؛ در پناه؛ در پناه و حمایت دیگران.۲. (سیاسی) ویژگی مملکتی که در پناه و حمایت و تحت نظر دولت دیگر باشد و استقلال کامل نداشته باشد و فقط در امور داخلی خود استقلال داشته باشد.
-
جانب دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] jānebdār طرفدار؛ حمایتکننده.
-
جانب داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] jānebdāri حمایت؛ طرفداری.
-
حامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hāmi پشتیبان؛ حمایتکننده.
-
پشتیبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] poštibāni ۱.کمک؛ مدد.۲. حمایت.
-
کنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اکناف] [قدیمی] kanaf ۱. جانب؛ کرانه.۲. پناه؛ حمایت.
-
حمایتگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] hemāyatgar ۱. نگهبان.۲. پشتیبان؛ حمایتکننده.
-
فمینیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: féminisme] (سیاسی) feminism نهضت حمایت از حقوق سیاسی و اجتماعی زنان.
-
پشتی گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] poštigar ۱. یاریدهنده.۲. حمایتکننده؛ پشتیبان.
-
خواستاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] xāstāri ۱. خواستار بودن.۲. خواستگاری.۳. حمایت.
-
اسلام پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'eslāmpanāh حامی اسلام؛ آنکه دین اسلام و مسلمانان را حمایت کند؛ پشتوپناه مسلمانان.