کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حل شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
واشدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [عامیانه] vāšodan ۱. باز شدن؛ گشاده شدن.۲. حل شدن.۳. جدا شدن.
-
انحلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enhelāl ۱. از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه؛ برچیدگی.۲. (شیمی) حل شدن مادهای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب.۳. [قدیمی] گشوده شدن گره.۴. [قدیمی] باز شدن.
-
محلول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mahlul ۱. (شیمی) مادهای که از حل شدن مادهای دیگر در مایع بهوجود میآید.۲. (صفت) حلشده.
-
گشایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) gošāyeš ۱. رهایی.۲. حل شدن.۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور.۴. [قدیمی] فراخی؛ وسعت.۵. [قدیمی، مجاز] فتح؛ تسخیر.〈 گشایش یافتن: (مصدر لازم) وسعت یافتن؛ فراخی پیدا کردن.
-
کف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کفج› kaf ۱. مادۀ سفیدرنگی که از حل شدن مواد شوینده در آب پدید میآید.۲. مادۀ سفیدرنگی که هنگام عصبانیت، غش، صحبت کردن، و مانند آن از دهان خارج میشود.= کفِ دریا:۱. (زیستشناسی) صدف نسبتاً پَهن، ضخیم، سفیدرنگ، و سبُک ماهی مرکب.۲. (زمینشناسی) ...
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...