کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] holul ۱. آغاز؛ شروع: حلول سال نو.٢. وارد شدن شیئی در شیء دیگر.٣. داخل شدن روح کسی در بدن دیگری.
-
جستوجو در متن
-
حلولی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حلول) [عربی. فارسی] holuli معتقد به حلول.
-
حال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: حالّ] [قدیمی] hāl[l] حلولکننده؛ جایگیرنده؛ فرودآینده.
-
حلولیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلولیَّة] holuliy[y]e ۱. (تصوف) فرقهای از متصوفه که عقیده دارند خداوند در بعضی از اشیا و در مرشد حلول میکند.۲. کسانی که معتقد به حلول روح خدا در آدم و سپس در پیغمبران دیگر هستند.۳. بعضی از غلاة شیعه که قائل به حلول روح خداوند در علیبن ا...
-
جناحیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جناحیَّة] jonāhiy[y]e طایفۀ مذهبی از غلاة شیعه از اصحاب عبداﻟﻠﻪبن معاویةبن عبداﻟﻠﻪبن جعفر طیار (ذیالجناحین) که تناسخی بودهاند و گفتهاند روح خدا در آدم حلول کرد بعد در شیث و بعد در پیغمبران دیگر و بعد به علی و اولاد او رسید و آنگاه د...
-
هندو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: hindūk] hendu ۱. هندی؛ اهل هند.۲. (اسم) دین رایج در هند با خدایان متعدد که معتقد به حلول و تناسخ است و موجودیت هر جانداری را ناشی از رفتار آن در زندگی پیشین میداند؛ هندوئیسم.۳. (اسم) هریک از پیروان این دین.۴. [قدیمی، مجاز] غلام.۵....
-
غلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غلوّ] qolov[v] ۱. زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی؛ از حد درگذشتن؛ تجاوز کردن از حد.۲. گزافکاری.۳. گزافهگویی.۴. به مقام خدایی رسانیدن بشر، و اعتقاد به حلول خداوند در شخص.۵. (ادبی) در بدیع، مبالغۀ شاعر یا نویسنده در وصف...