کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلَّة] [قدیمی] helle ۱. کوی؛ محله.۲. مجلس.۳. محل اجتماع مردم.۴. گروهی از مردم که در جایی فرود آیند.
-
حله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلَّة] holle ۱. جامه.۲. لباس نو.۳. جامۀ بلند که بدن را بپوشاند.۴. [قدیمی] سلاح.
-
واژههای همآوا
-
هله
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [قدیمی] ‹هلا› hale ای؛ الا.
-
هله
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [قدیمی] hele کلمۀ امر از هلیدن؛ بگذار؛ دست بردار.
-
جستوجو در متن
-
حلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] helāl ۱. [جمعِ حُلَّة] = حُلّه۲. [جمعِ حِلَّة] = حِلّه
-
حلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حُلَّة] [قدیمی] holal = حُلّه
-
صبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ دبور] sabā ۱. بادی که از سمت مشرق میوزد؛ باد برین: ◻︎ بر این خاک چندان صبا بگذرد / که هر ذره از ما به جایی برد (سعدی۱: ۱۸۸)، ◻︎ آن حلهای که ابر مر او را همیتنید / باد صبا بیامد و آن حله بردرید (منوچهری: ۱۸۳).۲. [مجاز] پیامآور ...