کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلقه به گوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلقه به گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] halqebeguš ۱. کسی که حلقه یا گوشواره در گوش دارد.۲. [مجاز] مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ بندۀ حلقهبهگوش ار ننوازی برود / لطف کن لطف که بیگانه شود «حلقهبهگوش» (سعدی: ۶۴).
-
جستوجو در متن
-
غلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: غلمان] qolām ۱. برده، خواه جوان باشد، خواه پیر؛ بنده؛ اجیر.۲. (اسم، صفت) [عامیانه] مطیع؛ ارادتمند.۳. [قدیمی] پسر؛ پسر خردسال.۴. [قدیمی] پسری که موی پشت لبش سبزشده باشد.〈 غلام پست: [قدیمی] کسی که نامههای مردم را از شهری به شه...