کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلاّلپوشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] puši پارچهای که از آن شال سر و کمر میساختهاند: ◻︎ تا چند کنی پوش ز پوشی کسان / از جامهٴ عاریت نشاید برخورد (نظام قاری: لغتنامه: پوشی).
-
حلال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ حرام] (فقه) halāl آنچه که خوردن، نوشیدن، یا انجام دادن آن بهحکم شرع روا باشد؛ روا؛ جایز؛ مباح.
-
حلال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hallāl ۱. گشاینده؛ حلکنندۀ مشکلات.۲. (شیمی) مادهای که مادۀ دیگر را در خود حل میکند، مانند آب و الکل.
-
حلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] helāl ۱. [جمعِ حُلَّة] = حُلّه۲. [جمعِ حِلَّة] = حِلّه
-
چشم پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] ce(a)šmpuši نادیده گرفتن جرم و گناه کسی؛ عفو؛ اغماض.
-
عیب پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'eybpuši نادیده گرفتن عیب و خطای دیگران.
-
پرده پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pardepuši ۱. رازپوشی؛ رازداری.۲. کاری یا امری را پنهان داشتن.۳. خطا و لغزش کسی را پنهان ساختن.
-
حلال خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] halālxor کسی که از مال حرام پرهیز میکند.
-
حلال زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی، مقابلِ حرامزاده] [عامیانه] halālzāde کسی که پدر و مادرش به طریق مشروع با هم ازدواج کرده باشند؛ فرزندی که از ازدواج شرعی به دنیا آمده است.