کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقیقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حقیقی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حقیقَة) [عربی: حقیقیّ] haqiqi ۱. واقعی؛ راستین.۲. دارای وجود خارجی.۳. [مقابلِ مجازی] (ادبی) ویژگی واژهای که در معنای اصلی خود به کار رفته است.
-
جستوجو در متن
-
رئال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: réal] re'āl واقعی؛ حقیقی.
-
فرزند خوانده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) farzandxānde کسی که از سوی شخصی به جز پدر و مادر حقیقی خود به فرزندی پذیرفته شده است.
-
مجاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ حقیقت] (ادبی) majāz استعمال کلمهای در غیر معنی حقیقی خود که از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد.
-
مصطلح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mostalah کلمهای که در زبان جمعی از مردم غیر از معنی حقیقی خودش برای موضوع خاصی متداول شده باشد؛ اصطلاحشده.
-
حسبانیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حسبانیَّة] (فلسفه) hesbāniy[y]e گروهی از فلاسفه که اشیا را زادۀ توهم میدانستند و منکر وجود حقیقی اشیا بودند.
-
مدینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مدینَة، جمعِ مُدن و مدائن] [قدیمی] madine شهر.〈 مدینهٴ فاضله: شهری خیالی که مردم آن جهت بهدست آوردن سعادت حقیقی کوشش کنند و ادارۀ چنین مدینهای در دست فاضلان و حکیمان باشد.
-
عینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عین) [عربی. فارسی] 'eyni ۱. [مقابلِ ذهنی] آنچه با یکی از حواس پنجگانه قابل حس باشد.۲. آشکار؛ هویدا.۳. واقعی؛ حقیقی.
-
قرارداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qarārdād ۱. تعهدی معملاً کتبی که بر اساس آن دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی وظایف و حقوقی نسبت به هم در نظر میگیرند.۲. عهدنامه؛ پیمان.
-
راستین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به راست) ‹راستینه› [قدیمی] rāstin راستی؛ حقیقی؛ واقعی: ◻︎ حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری: ۹۰).
-
ایده آلیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: idéalisme] (فلسفه) 'ide'ālism مکتبی که جهان مادی را ساخته و پرداختۀ تصور و اندیشه میداند و معتقد است که شناخت حقیقی تنها در حوزۀ تصورات بهدست میآید؛ آرمانگرایی؛ خیالپرستی.
-
ابژکتیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: objectiv] 'obžektiv ۱. (فیزیک) عدسی دوربین.۲. (صفت) حقیقی؛ واقعی.۳. (صفت) محسوس.۴. (صفت) دارای وجود خارجی؛ قابل مشاهده و اثبات.
-
علاقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: علاقَة، جمع: علائق] 'alāqe ۱. دوست داشتن؛ دلبستگی.۲. (اسم) زمین و مِلک؛ دارایی.۳. (ادبی) در بیان، ارتباط و مناسبتی که میان معنی حقیقی و مجازی وجود دارد.
-
مسلم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosallam ۱. قبولشده؛ پذیرفته.۲. آسان: مفت و مسلّم.۳. [قدیمی] حقیقی.۴. [قدیمی] سزاوار؛ شایسته.۵. [قدیمی] ممکن.۶. [قدیمی] سالم.