کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقیقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حقیقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حقیقة، جمع: حَقائِق] haqiqat ۱. چیزی که دارای وجود خارجی است: رؤیاهایم به حقیقت مبدل شد.۲. چیزی که با واقعیت سازگار است: من حقیقت را گفتم.۳. (صفت) سخن درست: حقیقت تلخ است.۴. اصل و ذات هرچیز.۵. (اسم مصدر) صدق؛ راستی؛ درستی.۶. (قید) بهراس...
-
واژههای مشابه
-
حقیقت بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] haqiqatbin ۱. کسی که به حقیقت هر چیز مینگرد.۲. آنکه حقیقت را درمییابد.
-
حقیقت جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹حقیقتجوی› haqiqatju کسی که در پی کشف حقیقت است؛ جویای حقیقت.
-
حقیقت شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] haqiqatšenās کسی که حقیقت را بشناسد؛ دانا؛ هوشمند.
-
حقیقت گو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] haqiqatgu کسی که حقیقت را میگوید؛ آنکه به راستی سخن میگوید.
-
جستوجو در متن
-
توریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوریَة] to[w]riye پوشانیدن و پنهان کردن حقیقت؛ امری را برخلاف حقیقت نشان دادن؛ حقیقت را نهفتن و طور دیگر وانمود کردن.
-
حق جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹حقجوی› haqju جویندۀ حقیقت و راستی؛ آنکه جویای حق و حقیقت است.
-
تحقق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahaqqoq حقیقت پیدا کردن؛ به حقیقت پیوستن؛ راستودرست شدن.
-
راست بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) rāstbin ۱. [مقابلِ کجبین] کسی که چشمش راست و درست میبیند.۲. [مقابلِ خطابین] [قدیمی] آنکه حقیقت را میبیند؛ طرفدار حق و حقیقت؛ حقیقتبین.
-
جلیت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جلیّة] [قدیمی] jaliy[y]at حقیقت امر.
-
دوربل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دوبل› [قدیمی] do[w]rbel بیوفا و بیحقیقت.
-
نفس الامر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nafsol'amr حقیقت امر.
-
ماهیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ماهیّة، مرکب از ما (حرف استفهام عربی) + هی (ضمیر منفصل مفرد مؤنث غایب) + یت (علامت مصدری)، جمع: ماهیات] māhiy[y]at حقیقت؛ طبیعت؛ نهاد؛ سرشت.