کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مرهون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] marhun ۱. گرودادهشده؛ گرورفته.۲. [مجاز] کسی که دیگری بر او به واسطۀ کاری نیک حقی دارد.
-
حق الناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ حقاللـه] haqqonnās حقی که مردم نسبت به یکدیگر دارند، مانند تجاوز نکردن به جان، مال، ناموس، شرف، و حیثیت یکدیگر.
-
کاپیتولاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capitulation] (سیاسی) kāpitolāsiyon حقی که به اتباع خارجی در بعضی کشورها داده میشود تا در صورت ارتکاب جرم در کشور میزبان، در کشور خود محاکمه شوند؛ حق قضاوت کنسولی.
-
وتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: veto] (سیاسی) veto حقی که مقامی را مجاز میسازد تا قانون یا تصمیمی را که اکثریت یک گروه یا نهاد پذیرفتهاند رد کند.
-
ارتفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertefāq ۱. (حقوق) حقی برای مِلک کسی در ملک دیگری، مانندِ حق عبور آب، حق گشودن پنجره، و حق ناودان.۲. رفیق بودن؛ رفاقت.۳. همراهی و مدارا کردن؛ سازش کردن.
-
حق اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ حقالناس] haqqollāh ۱. حقی که خداوند بر بنده دارد.۲. [مجاز] طاعت، امر، و عبادتی که شرع دستور انجام آن را داده است، مانندِ نماز، روزه، و سایر فرایض مذهبی.
-
صلح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] solh ۱. (سیاسی) دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد.۲. (حقوق) عقدی که در آن کسی ملکی، مالی، یا حقی از خود را به دیگری واگذار میکند و میبخشد.۳. (اسم مصدر) دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حلوفصل کردن؛ آشتی؛ سازش.〈 صلح کردن: (مصدر ل...
-
حق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حقّ] haq[q] ۱. [مقابلِ باطل] راست؛ درست: حرفِ حق.۲. (اسم) اختیاری که طبیعت، قانون، یا عرف به کسی داده است: حقّ حرف زدن.۳. (اسم) هزینه یا کارمزدی که در برابر انجام کاری به شخص یا نهادی پرداخت میشود: حقّ بیمه.۴. (اسم) تسهیلاتی که شخص در ب...