کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقوقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قرارداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qarārdād ۱. تعهدی معملاً کتبی که بر اساس آن دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی وظایف و حقوقی نسبت به هم در نظر میگیرند.۲. عهدنامه؛ پیمان.
-
حقوق دان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (حقوق) hoquqdān کسی که علم حقوق خوانده و قوانین و مقرارت حقوقی را میداند.
-
اتباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ تَبَع و تابع] 'atbā' ۱. (سیاسی) مردمی که به لحاظ حقوقی در یک کشور زندگی میکنند. = تبعه۲. [قدیمی] = تابع
-
ماهانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ماهیانه، ماهوار، ماهواره، ماهینه، ماهگانه، ماهگانی› māhāne ۱. ویژگی امری که هر ماه اتفاق میافتد.۲. ویژگی حقوقی که در آخر هر ماه پرداخت شود.۳. (قید) در هر ماه.۴. = ماهنامه
-
دادگستری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dādgostari ۱. (حقوق) وزارتخانه یا ادارهای که به امور حقوقی و جزایی مردم رسیدگی میکند؛ عدلیه.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] عمل دادگستر؛ ترویج عدلوداد میان مردم.
-
ایقاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'iqa' ۱. (حقوق) عمل حقوقی بر اساس رضایت یکی از طرفین، مانند طلاق دادن زن از طرف مرد.۲. (موسیقی) چگونگی جابهجا شدن صداها در زمانهای محدود و نسبتهای معین؛ وزن موسیقی.
-
آیین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āyīn, advēn, āyēn] ‹آئین› 'āy(')in ۱. طریق؛ روش: ◻︎ چنین است آیین گردندهدهر / گهی نوش بار آورد،گاه زهر (فردوسی: ۸/۵۱).۲. [قدیمی] رسم و عادت؛ سنت: ◻︎ نباید به رسم بد آیین نهاد / که گویند لعنت بر آن کاین نهاد (سعدی۱: ۷۱).۳. نظم و...