کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حقوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حقّ] hoquq ۱. دستمزدی که معمولاً بهصورت ماهیانه از سوی کارفرما به کارگر یا کارمند پرداخت میشود.۲. دانش شناسایی و بررسی قانون.
-
واژههای مشابه
-
حقوق دان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (حقوق) hoquqdān کسی که علم حقوق خوانده و قوانین و مقرارت حقوقی را میداند.
-
جستوجو در متن
-
مواجب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی،جمعِ مَوجِب] mavājeb حقوق؛ مستمری.
-
محکمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی محکمَة، جمع: محاکم] (حقوق) mahkame جای دادرسی؛ دادگاه.〈 محکمهٴ استیناف: (حقوق) [قدیمی] دادگاه استان.〈 محکمهٴ بدایت: (حقوق) [قدیمی] دادگاه شهرستان.〈 محکمهٴ صلح: (حقوق) [قدیمی] دادگاه بخش.
-
اذمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اذمَّة، جمعِِ ذِمام] ‹اذمه› [قدیمی] 'azemmat ۱. حقوق.۲. حرمتها.
-
ناشز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق، فقه) nāšez مردی که حقوق همسر خود را رعایت نمیکند.
-
بیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَیع] bey' خریدوفروش.〈 بیع سَلَف (سَلَم): (فقه، حقوق) پیشفروش و پیشخرید.〈 بیع قطعی: (فقه، حقوق) معامله که فسخ و برگشت در آن نباشد.
-
مستمری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به مستمر) [عربی. فارسی] mostame(a)rri حقوق و مواجب دائمی و همیشگی؛ ماهیانه.
-
افلاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eflās ۱. بیچیز شدن؛ نادار شدن؛ تنگدستی؛ بینوایی.۲. (حقوق) ورشکستگی.
-
قرارنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] qarārnāme ۱. (سیاسی) عهدنامه.۲. (حقوق) قرارداد.
-
فمینیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: féminisme] (سیاسی) feminism نهضت حمایت از حقوق سیاسی و اجتماعی زنان.
-
قانون دان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] qānundān آنکه قانون بداند؛ حقوقدان؛ دانندۀ قانون.
-
مستخدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مستخدَم] mostaxdem ۱. خدمتگزار.۲. کسی که از او در برابر حقوق مشخص خدمت میخواهند.