کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hafr ۱. کندن زمین؛ گود کردن.۲. کندن چاه.
-
جستوجو در متن
-
کاریزگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kārizgar کسی که قنات حفر کند؛ کاریزکن.
-
آرتزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: artésien] (زمینشناسی) 'ārteziyan چاهی که بیشتر در میان دره بین دو دامنه حفر میشود و آب از دهانۀ آن فوران کند.
-
قنات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قناة، جمع: قِناء و قَنَوات] qanāt مجرایی کمشیب که برای جاری شدن آب در زیر زمین حفر میکنند؛ کاریز.
-
مقنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moqanni ۱. کسی که کاریز حفر میکند؛ چاهکن.۲. کسی که قنات را لایروبی میکند.
-
مورچل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹موریچال، مورچال› [قدیمی] murčal سوراخ و نقبی که از زیر زمین به طرف قلعه و جایگاه دشمن حفر میکنند.
-
تونل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tunnel] tunel معبر حفرشده در کوه یا زیرِ زمین برای عبور قطار، اتومبیل، و سایر وسایل نقلیه.
-
کافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] kaftan ۱. شکافتن؛ چاک دادن: ◻︎ سپاه آن صدفها همیکافتند / بهخروار درّ هر کسی یافتند (اسدی: ۱۲۵).۲. سوراخ کردن.۳. کندن؛ حفر کردن.
-
گلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: golf] (ورزش) golf نوعی ورزش با گوی و چوگان در میدان وسیع که در زمین آن سوراخهای کوچکی حفر شده و هر بازیکنی باید در ضمن راندن توپ در طول میدان آن را در هریک از سوراخها وارد کند.
-
خندق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: خندک، جمع: خَنادق] ‹کندک› xandaq گودال عریض و عمیقی که برای جلوگیری از حملۀ دشمن یا برگرداندن سیل گرداگرد شهر یا قلعه حفر میکردند.
-
ترک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تراک› tarak ۱. شکاف؛ رخنه.۲. (اسم صوت) ‹تراک، طراق، تراغ› صدایی که از شکستن یا ترکیدن چیزی برآید.۳. [قدیمی] خندقی که گرداگرد حصار و قلعه حفر کنند.
-
گورکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gurkan ۱. کسی که پیشهاش کندن گور و به خاک سپردن مردگان است.۲. (اسم) (زیستشناسی) پستانداری با بدن پهن و سنگین، پنجههای قوی و تیز، پوزۀ باریک، و موهای خاکستری که در زیر زمین دالانهایی برای پنهان شدن حفر میکند و شبها برای شکار بیرون می...
-
چاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čāh گودال استوانهایشکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر میکنند: ◻︎ چون ز چاهی میکنی هرروز خاک / عاقبت اندر رسی در آب پاک (مولوی: ۵۲۱).〈 چاه زدن: (مصدر لازم) حفر کردن چاه.〈 چاهِ زنخ: [قدیمی، مجاز] فرورفتگی ک...
-
آب شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābšenās ۱. (فیزیک) کسی که محل آبهای زیرزمینی را میشناسد و میداند کدام نقطه آب دارد و برای حفر قنات یا کندن چاه مناسب است.۲. [قدیمی] کسی که بر بالای کشتی میرفته و گردابها و حرکت موجهای دریا را خبر میداده و راهنمای کشتی بوده.۳. ک...