کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفاظت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفاظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] hefāzat نگهداری؛ نگهبانی؛ حراست.
-
جستوجو در متن
-
امنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [منسوخ] 'amniy[y]e نیروی انتظامی مٲمور حفاظت راهها و خارج شهر؛ ژاندارمری.
-
سرکلانتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [منسوخ] sarkalāntari شعبهای از شهربانی برای حفاظت عمومی؛ ادارۀ پلیس.
-
فیوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: fuse] (برق) fiyuz وسیلهای برای حفاظت مدارهای الکتریکی که در هنگام عبور جریان الکتریکی قوی، مدار را قطع میکند.
-
خزانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xazānedār ۱. رئیس خزانه؛ تحویلدار.۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] حفاظتکننده.
-
امان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'amān ۱. بیترسی؛ ایمنی.۲. آسایش؛ آرامش.۳. (شبه جمله) امان بدهید.۴. (اسم) اماننامه.〈 امان خواستن: (مصدر لازم) زنهار خواستن؛ پناه خواستن.〈 امان دادن: (مصدر لازم)۱. کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کرد...