کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشره شناسی جنگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حشره خوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) hašarexār ۱. هر جانوری که خوراکش حشرات باشد.۲. بعضی از گیاهان که حشرات کوچک را در برگهای خود میگیرند و جذب میکنند.
-
حشره شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hašarešenās ۱. کسی که حشرات را میشناسد.۲. کسی که در احوال حشرات مطالعه میکند.
-
حشره کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hašarekoš هر داروی سمّی به شکل گَرد یا محلول که برای کشتن حشرات یا دفع آفتهای گیاهی به کار میرود.