کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حریف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همه فن حریف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] hamefanharif کسی که در هر کار و هر هنری دست دارد.
-
جستوجو در متن
-
منازلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منازَلة] [قدیمی] monāzelat با هم پیکار کردن؛ در میدان با حریف جنگیدن.
-
هم چشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] hamče(a)šm کسی که با دیگری در کاری رقابت کند؛ رقیب؛ حریف.
-
مجاهز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مُجهِّز] [قدیمی] mojāhez ۱. کسی که اسباب کاری را فراهم کند.۲. حریف قمار؛ حریف در بازی نرد، شطرنج، و جز آن.
-
ضربه فنی
فرهنگ فارسی عمید
[عربی. فارسی] (ورزش) zarbefanni در کشتی، رساندن هر دو شانۀ حریف به تشک.
-
همباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: hambāy] ‹هنباز، انباز› [قدیمی] hambāz ۱. شریک؛ حریف.۲. همتا.
-
هماورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ham[']āvard حریف؛ همنبرد؛ نسبت دو نفر با هم که با یکدیگر نبرد کنند؛ هماویز.
-
فت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [= فتح ؟] fat[t] = 〈 فت پا〈 فت پا: (ورزش) در کُشتی، فنی برای خواباندن حریف به پشت که در آن کشتیگیر در سرپا یک پای خود را به پشت پای حریف زده و آن را بالا میبَرد.
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: goal] (ورزش) gol ۱. وارد شدن توپ به دروازۀ حریف یا در حلقۀ بسکتبال.۲. دروازه.
-
مبارزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مبارَزَة] mobāreze ۱. جنگ کردن با یکدیگر برای شکست حریف.۲. برای رسیدن به هدفی تلاش کردن.
-
قریع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qari' ۱. سید؛ مهتر.۲. پهلوان.۳. حریف؛ همنبرد.
-
سومو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: sumo، مٲخوذ از ژاپنی] (ورزش) sumo ورزشی شبیه کشتی، بومی ژاپن که میان دو حریف سنگینوزن انجام میشود.
-
شتل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] ‹شتلی، شت› šatal, šetel پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف بهرسم انعام به صاحبخانه یا به دیگران میدهد.
-
کیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kiš ۱. (ورزش) در شطرنج، حالتی که در آن شاه بهوسیلۀ یکی از مهرههای حریف تهدید میشود.۲. (شبه جمله) (ورزش) در شطرنج، هنگام کیش دادن به شاه حریف گفته میشود.۳. (شبه جمله) [عامیانه] هنگام دور کردن پرندگان به کار میرود.