کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حرَکة، مقابلِ سکون] hare(a)kat ۱. تغییر مکان دادن: فردا حرکت خواهم کرد.۲. [مجاز] رفتار: حرکت بیادبانه.۳. جنبش.۴. (ادبی) هریک از سه علامت نوشتاری واکههای کوتاه، شامل -َ ،-ِ، و-ُ.=حرکت انتقالی: (نجوم) حرکتی که کرۀ زمین در مدت ۳۶۵ رو...
-
جستوجو در متن
-
حرکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حرَکة] hare(a)kāt = حرکت
-
خزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) xazidan ۱. حرکت کردن با کشیدن بدن بر روی زمین.۲. آهسته حرکت کردن و به جایی وارد شدن.
-
ترمز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] tormoz آلتی در اتومبیل، دوچرخه، موتورسیکلت، و بعضی ماشینهای دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند میکنند و یا آن را از حرکت بازمیدارند.
-
تکاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹تکانیدن› te(a)kāndan ۱. حرکت دادن چیزی در جای خود، مانندِ جنباندن درخت؛ تکان دادن؛ جنباندن.۲. به حرکت درآوردن چیزی بهطور ناگهانی.
-
جنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: ĵunbītan] jombidan ۱. تکان خوردن؛ به حرکت آمدن؛ حرکت کردن.۲. به لرزه درآمدن.
-
تحریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahrik ۱. برانگیختن؛ وادار کردن.۲. [قدیمی] حرکت دادن؛ جنباندن؛ به حرکت درآوردن.
-
جنبانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جنبانیده› jombānde حرکتداده؛ تکانداده.
-
حراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] harāk حرکت؛ جنبش.
-
صعصعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صعصعَة] [قدیمی] sa'sa'e حرکت؛ جنبش.
-
استارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: start] (ورزش) 'estārt لحظۀ حرکت ورزشکاران.
-
بزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bazidan وزیدن؛ حرکت کردن باد یا نسیم.
-
بطیالحرکت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بطیءالحَرکة] bati'olhare(a)ke آنکه بهکندی و آهستگی حرکت میکند.
-
کسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کسرَة] kasre حرکت زیر حرف و علامت آن؛ زیر.