کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] haraj ۱. تنگی و فشار.۲. (اسم) اعتراض؛ شکایت.۳. (اسم) گناه؛ بزه.〈 حرجی بر کسی نبودن: گناه و اعتراضی متوجهِ او نبودن.
-
واژههای همآوا
-
هرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] harj فتنه؛ فساد؛ آشوب.
-
جستوجو در متن
-
حراج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حِرج] [قدیمی] herāj = حرج