کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] harāmi ۱. حرام بودن.۲. (اسم) [عامیانه] نوشیدنی الکلی.=حرامی کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] مرتکب شدن فعل حرام.
-
حرامی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: حرامیّ] [قدیمی] harāmi دزد؛ راهزن.
-
جستوجو در متن
-
اشهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شهر] 'ašhor = شهر۲〈 اشهر حج: ماههای شوال و ذیالقعده و نه روز یا ده روز از اول ذیالحجه که در آنها میتوان حج بهجا آورد.〈 اشهِر حرام (حُرُم): ماههای حرامی که اسلام جنگ در طول آنها را حرام شمرده است.