کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حراست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حراست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَراسة] he(a)rāsat نگهبانی کردن؛ حفظ کردن؛ محافظت؛ نگهبانی؛ نگهداری؛ پاسبانی.
-
واژههای همآوا
-
حراثت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حراثة] [قدیمی] herāsat کِشت؛ زراعت.
-
جستوجو در متن
-
محترس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mohtares حراستشده؛ محفوظ.
-
محروس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahrus حراستشده؛ حفظشده؛ نگهداریشده.
-
حفاظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] hefāzat نگهداری؛ نگهبانی؛ حراست.
-
کلائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کلائة] [قدیمی] kelā'at ۱. حفظ کردن؛ نگهداری کردن.۲. نگهبانی کردن؛ حراست کردن.
-
یتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹یتاغ› [قدیمی] ya(o)tāq پاس؛ کشیک؛ نگهبانی؛ حفظ و حراست: ◻︎ تو مست شراب و خواب و ما را / بیخوابی کشت در یتاقت (سعدی۲: ۶۲۳).
-
احتراس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ehterās ۱. خود را حفظ و نگهداری کردن.۲. (ادبی) در بدیع، نوعی اطناب که در آن گوینده کسی یا جمعی را از حرف خود مستثنا کند، یا برای رفع اعتراض عبارتی بیاورد، مثلاً هنگام بیان بیماری بگوید: «دور از جان شما».۳. نگهبانی؛ حرا...
-
راعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: رُعاة] rā'i ۱. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی؛ ذوالعنان.۲. (اسم) [قدیمی] = چوپان۳. (اسم) [قدیمی] کسی که قومی را رعایت و سرپرستی و راهنمایی میکند.۴. (اسم) [قدیمی] امیر؛ والی؛ حاکم.۵. [قدیمی] نگهدارنده؛ حراستکننده.