کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: حُجُوم] hajm ۱. (ریاضی) مقداری از فضا که در تصرف جسم باشد.۲. (ریاضی) جسم فضایی.۳. [مجاز] اندازه؛ مقدار: حجم کارمان زیاد است.
-
جستوجو در متن
-
احجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، جمعِ حَجم] [قدیمی] 'ahjām = حجم
-
حجیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی] hajim دارای حجم؛ پرحجم؛ بزرگ.
-
دسی لیتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décilitre] desilitr واحد اندازهگیری حجم، معادل یکدهم لیتر.
-
دکالیتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décalitre] dekālitr واحد اندازهگیری حجم مایعات، معادل ده لیتر.
-
هکتولیتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hectolitre] hektolitr واحد اندازهگیری حجم مایعات، معادل صدلیتر.
-
گنجایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) gonjāyeš ۱. ظرفیت؛ توانایی نگهداری چیزی در خود.۲. توانایی.۳. (اسم) (ریاضی) حجم.
-
لیتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: litre] (فیزیک) litr واحد اندازهگیری حجم مایعات، معادل ۱۰۰۰ سانتیمتر مکعب.
-
سی سی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: C.C.] (شیمی) sisi واحد اندازهگیری حجم برابر با یکهزارم مترمکعب. میلیلیتر؛ سانتیمترمکعب.
-
کامپیوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: computer] kāmpiyo(u)ter دستگاهی الکترونیکی دارای حافظهای با حجم زیاد برای ذخیرهسازی و پردازش سریع اطلاعات، انجام محاسبات، تنظیم، و کنترل ماشینآلات؛ رایانه.
-
گالن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: gallon] gāl[l]on ۱. ظرفی پلاستیکی برای نگهداری مایعاتی چون آب و بنزین.۱. واحد اندازهگیری حجم مایعات.
-
گنجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gonjā گنجایش؛ ظرفیت؛ حجم؛ جاداد: ◻︎ روز آخر شد سبق فردا بُوَد / راز ما را روز کی گنجا بُوَد؟ (مولوی: ۵۸۷).
-
دم سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، فاعلی) [قدیمی] تنفسسنج؛ damsanj آلت برای اندازهگیری قوۀ تنفس ریه یا اندازه گرفتن گنجایش ششها؛ دستگاهی که با آن حجم هوای ششها اندازهگیری میشود؛ اسپیرومتر.
-
درشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: društ] dorošt ۱. [مقابلِ نرم] ناهموار؛ زبر؛ زمخت؛ خشن.۲. چیزی که حجم آن از نوع خودش بزرگتر باشد.