کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَجَلَة] hejle اتاقی مزین و آراسته که عروس و داماد شب اول عروسی را در آن بهسر میبرند.
-
جستوجو در متن
-
بیت العروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَیتالعروس] [قدیمی] beyytol'arus حجله.
-
حجال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَجَلَة] [قدیمی] hejāl = حجله
-
گردک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gerdak ۱. [مصغرِ گِرد] = گِرد۲. حجلۀ عروس: ◻︎ ز گردکهای دورادور بسته / مه و خورشید چشم از نور بسته (نظامی۲: ۲۸۵).
-
کسمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] kasme ۱. موی پیچیده در کنار صورت.۲. زلف پرپیچوخم بالای پیشانی و جلو سر: ◻︎ عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز / شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده (حافظ: ۸۴۲).