کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hajr ۱. (حقوق، فقه) منع کردن کسی از تصرف در اموال خود از طرف قاضی یا دادگاه به علت کمی سن، دیوانگی، یا علت دیگر.۲. [قدیمی] منع کردن؛ بازداشتن.
-
حجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَحجار] hajar ۱. = سنگ۲. [قدیمی] طلا و نقره.
-
حجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hejr ۱. پانزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۹ آیه.۲. دامان.۳. [قدیمی، مجاز] پناه؛ کنف.۴. [قدیمی] کنار؛ آغوش.
-
حجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حُجرَة] [قدیمی] hojar = حجره
-
واژههای همآوا
-
هجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hejr دوری و جدایی از کسی.
-
جستوجو در متن
-
حجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَجَر] [قدیمی] hejār = حَجَر
-
حجاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حجارَة، جمعِ حَجَر] [قدیمی] hejāre = حَجَر
-
احجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَجَر] 'ahjār = حَجَر〈 احجار کریمه (ثمینه): سنگهای قیمتی، مانند الماس، زمرد، و فیروزه.
-
نوسنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به نوسنگ) no[w]sangi ۱. دورهای پس از عصر حجر قدیم که انسان ابزارهای سنگی تراشیده و صیقلی به کار میبرد؛ عصر حجر جدید.۲. (زمینشناسی) قسمت اول دورۀ دوم دوران چهارم زمینشناسی؛ نئولیتیک.
-
استلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estelām دست مالیدن و بوسه زدن به چیزی به قصد تبرک.〈 استلام حجر: (فقه) دست مالیدن به حجرالاسود در ضمن مناسک حج.
-
کرومانیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cro-magnon] (زیستشناسی) ko(e)romān[i]yon نژاد باستانی انسان که دورۀ زندگیاش تا عصر حجر ادامه داشته و مشابهت آنها با انسان کنونی بیش از نژادهای دیگر بوده است.
-
پارینه سنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārinesangi دورهای ماقبل تاریخی که انسان ابزار و ادواتی خشن و ناصاف از سنگ برای خود میساخت؛ عصر حجر قدیم؛ پالئولیتیک.
-
شادنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شادانج، شادنج، شاذنج، سادنه› (زمینشناسی) [قدیمی] šādane نوعی سنگ به رنگهای گوناگون و معمولاً سرخ که در طب قدیم برای معالجۀ درد چشم به کار میرفته؛ بیدوند؛ حجر هندی.