کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حتمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حتمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حتم) [عربی. فارسی] hatmi ۱. قطعی.۲. [قدیمی] واجب؛ لازم؛ بایسته؛ ضروری.
-
واژههای مشابه
-
حتمی الوقوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حتمیّالوقوع] hatmiy[y]olvoqu' آنچه حتماً به وقوع خواهد رسید.
-
جستوجو در متن
-
محتوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahtum ۱. حتمی.۲. ثابت و استوار.
-
مقدور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maqdur ۱. انجام شدنی؛ امکانپذیر؛ ممکن.۲. امر حتمی؛ مقدر.۳. [قدیمی] قدرتدادهشده؛ تواناشده بر چیزی.
-
حتم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hatm ۱. حتمی.۲. (قید) [عامیانه] یقیناً؛ قطعاً.۳. [قدیمی] آنچه بهجا آوردنش لازم و واجب است؛ لازم؛ واجب.
-
نوشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی از نوشتن) nevešte ١. کتابتشده؛ مکتوب.٢. (اسم) سخن و مطلب مکتوب.٣. (اسم) نامه.٤. (اسم) قبض؛ رسید.٥. (اسم) [قدیمی، مجاز] سرنوشت.٦. (صفت) [قدیمی، مجاز] حتمی؛ مقدر.