کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاشیه گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حاشیه بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hāšiyebandi ۱. حاشیه درست کردن برای چیزی.۲. گلکاری کردن اطراف باغچه.
-
حاشیه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] hāšiyedār دارای حاشیه؛ آنچه حاشیه داشته باشد؛ کنارهدار.
-
حاشیه دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hāšiyeduzi دوختن حاشیه بر جامه، پارچه، و مانند آن.
-
حاشیه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] hāšiyenešin ۱. کنارهنشین.۲. کسی که کنار مجلس مینشیند.
-
حاشیه نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hāšiyenevis کسی که بر کتابی حاشیه مینویسد.
-
جستوجو در متن
-
کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: kašītan] ke(a)šidan ۱. حمل کردن.۲. چیزی یا کسی را با فشار و زور به طرفی بردن: ◻︎ طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف / گر بکشم زهی طرب ور بکُشد زهی شرف (حافظ: ۵۹۶).۳. خارج کردن غذا از دیگ یا دیس و گذاشتن آن در بشقاب: برایم زرشک پلو...