کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حادثة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حادثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حادثَة، جمع: حادِثات و حَوادِث] hādese ۱. = حادث۲. پیشامد تازه؛ واقعه؛ رویداد.۳. آسیب و بلا.
-
حادثه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹حادثهجوی› hādeseju آنکه دائم در پی وقایع و حوادث تازه است و از آنها باک ندارد.
-
حادثه زای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] hādesezāy آنکه یا آنچه حادثه ایجاد میکند؛ آنکه باعث حادثه شود: ◻︎ کی بُوَد کاین سپهر حادثهزای / جمله از یکدگر فرو ریزد (انوری: ۶۰۳).
-
جستوجو در متن
-
حوادث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حادثه] havādes = حادثه
-
احدوثه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: احدوثَة، جمع: احادیث] [قدیمی] 'ohduse ۱. افسانه؛ حادثۀ عجیب.۲. ذکر؛ نام.۳. حادثه؛ پیشامد.
-
رویداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹روداد› ruydād آنچه رخ داده؛ واقعه؛ حادثه؛ پیشامد.
-
نایبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نائِبة، جمع: نَوائب] [قدیمی] nāy(')ebe حادثه؛ بلا؛ مصیبت.
-
نادیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: نادیَة، مونثِ نادی، جمع: نوادی] [قدیمی] nādiye ۱. = نادی۲. (اسم) حادثه.
-
پیشامد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pišāmad کاری که ناگهان پیش آید؛ حادثه؛ واقعه؛ رویداد.
-
عارضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عارضَة، جمع: عوارض] 'āreze ۱. حادثه.۲. بیماری؛ مرض.
-
متالم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَٲَلّم] mote(a)'allem ویژگی کسی که از حادثه و پیشامدی افسرده و دردمند باشد؛ دردمند؛ دردناک.
-
وقعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وقعَة] [قدیمی] vaq'e ۱. واقعه؛ حادثه.۲. کارزار؛ جنگ.
-
سانحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سانحَة، مؤنثِ سانح، جمع: سوانِح] sānehe ۱. = سانح۲. حادثه؛ واقعه؛ پیشامد.
-
طامةالکبری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tāmmatolkobrā ۱. حادثۀ بزرگ.۲. [مجاز] روز قیامت.