کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حادّ] hād[d] ۱. تند.۲. برنده؛ تیز.۳. قاطع.۴. نافذ.۵. تندوتیز از لحاظ طعم؛ زبانگز.۶. [مقابلِ مزمن] (پزشکی) ویژگی بیماریای که شروع ناگهانی، علائم شدید، و دورۀ کوتاه دارد.
-
جستوجو در متن
-
حاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حادَّة، مؤنثِ حادّ] [قدیمی] hādde = حاد
-
تبخال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تبخاله› (پزشکی) tabxāl عارضۀ حاد ویروسی که بهصورت تاولهایی در اطراف دهان ظاهر میشود.
-
کولیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: colite] (پزشکی) kolit التهاب حاد یا مزمن روده که ممکن است به دلیل تنگی یا زخم باشد.
-
مزمن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozmen ۱. کهنه؛ دیرینه؛ آنچه زمان درازی بر آن گذشته.۲. [مقابلِ حاد] (پزشکی) ویژگی هر بیماری طولانیمدت که به تدریج بروز میکند.
-
عرق سوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] (پزشکی) 'araqsuz سوزش پوست بدن از عرق بسیار؛ بیماری حاد پوستی که از گرمای سخت و عرق فراوان ایجاد میشود و بیشتر چینهای پوست را فرامیگیرد.
-
آنفلوانزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: influenza] ‹انفلوانزا› (پزشکی) 'ānfo(e)lānzā بیماری ویروسی واگیردار حاد دستگاه تنفسی که با عوارضی مانندِ التهاب مخاط بینی، حلق، تب، سرفه، درد پهلو، سینهدرد، سردرد، درد عضلانی و استخوانها بهخصوص دست، پا، و کمر بروز میکند.
-
عقربک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'aqrabak ۱. =عقربه۲۲. (پزشکی) زخم و ورم دردناکی که در سر انگشت پیدا میشود؛ التهاب حاد و چرکی ناخن که گاه به اطراف سرایت میکند و باعث افتادن ناخن میشود؛ کژدمک؛ کژدمه.
-
برنشیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bronchite] (پزشکی) bo(e)ronšit بیماری دستگاه تنفسی که عوارض آن عبارت است از: ورم نایژهها، گرفتگی صدا، سرفههای دردناک، و خارج شدن اخلاط ساده، چرکدار، و گاهی خونی.〈 برنشیت حاد: (پزشکی) نوعی برونشیت که در زمستان در اثر سرماخوردگی...
-
غش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: غشْی] (پزشکی) qaš حالت از بین رفتن هوشیاری، بهسبب بیماریهای عصبی، قلبی، و مانند آنها؛ بیهوشی.〈 غش کردن: (مصدر لازم) (پزشکی) از حال رفتن بهسبب هیجان حاد یا بیماری قلبی؛ بیهوش شدن: ◻︎ زآن شراب ناب بیغش ده که اندر ص...
-
بادکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] bādkeš ۱. بادگیر.۲. تنوره.۳. مجرای باد در دیوار یا سقف خانه.۴. (طب قدیم) شاخ یا آلت میانتهی که حجامتگر محل حجامت را با آن میمکید و بعد تیغ میزد.۵. (پزشکی) = بادشکن〈 بادکش کردن: (مصدر متعدی) (طب قدیم) کوزه انداختن به ب...
-
تب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تپ› (پزشکی) tab حالت زیاد شدن حرارت بدن که گاهی با برخی تغییرات موضعی و امراض دیگر همراه است.〈 تب آوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] مبتلا شدن به تب.〈 تب خرگوشی: (پزشکی) = تولارمی〈 تب دق: (پزشکی) = سلّ〈 تب راجعه: (پزشکی) بیماری عف...