کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیره و مواجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جیره خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] ‹جیرهخور› jirexār کسی که از دیگری جیره میگیرد.
-
جستوجو در متن
-
رستاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راستاد› [قدیمی] rastād وظیفه؛ مستمری؛ راتب؛ راتبه؛ جیره و مواجب.
-
لشکرنویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) laškarnevis در دورۀ صفوی تا قاجار، آنکه آمار و شمارۀ لشکریان و حساب جیره و مواجب آنها را نگه دارد.
-
بیستگانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bistgāni ۱. جیره و مواجب.۲. جیره و پولی که در قدیم به سپاهیان میدادهاند: ◻︎ یکی را ز بن بیستگانی نبخشی / یکی را دوباره دهی بیستگانی (منوچهری: ۱۳۸).
-
مرسوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مراسم و مراسیم] marsum ۱. ویژگی هنجاری که براساس آیین یا فرهنگ در یک جامعه رایج شده است.۲. (اسم) [قدیمی] چیزی که از طرف والی یا حاکم به کسی داده میشود؛ جیره؛ مواجب.