کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَیب، جمع: جیوب] [قدیمی] jeyb ۱. گریبان؛ یقه.۲. (ریاضی) =سینوس
-
جیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَیب] jib کیسهمانندی که به لباس میدوزند.
-
واژههای مشابه
-
جیب بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [مجاز] jibbor دزدی که پول مردم را از جیب آنان میرباید؛ کیسهبر.
-
جستوجو در متن
-
کیسه بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisebor دزدی که پول مردم را از جیب آنان میدزدد؛ جیببر.
-
جیوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جَیب] joyub =جِیب
-
طرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tarrār دزد؛ جیببر.
-
دزدبازار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] dozdbāzār جایی که دزدی و جیببری و کلاهبرداری بسیار باشد.
-
پوشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pochette] pošet دستمال ظریف کوچکی که برای تزئین در سمت چپ در جیب بالای کت میگذارند.
-
قوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گوگه] [قدیمی] quqe تکمۀ کلاه، پیراهن، و مانند آن: ◻︎ بر جیب و کله نهند پس تر / آن قوقهٴ لعل و گویَکِ زر (خاقانی۱: ۲۴۵).
-
گره بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gerehbor کیسهبر؛ جیببر: ◻︎ توانگر ز رهزن بود ترسناک / تهیکیسه را از گرهبر چه باک (امیرخسرو: مجمعالفرس: گرهبر).
-
کیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کیس] [قدیمی] kise پارچهای که اطراف آن را دوخته و چیزی در آن بریزند؛ جیب.〈 کیسهٴ صفرا: (زیستشناسی) کیسۀ گلابی شکل که در زیر کبد قرار دارد و صفرا در آن ذخیره میشود.
-
بغلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بغل) baqali ۱. کناری.۲. ویژگی هرچیزی که بتوان در جیب بغل جا داد: دفتر بغلی.۳. دارای عادتِ در آغوش دیگران بودن: کودک بغلی.۴. (اسم) ظرف شیشهای با دهانۀ باریک و بدنۀ مستطیلشکل برای نوشیدنیهای الکلی.
-
سینوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sinus] sinus ۱. (زیستشناسی) هریک از دو حفره که در استخوان پیشانی قرار دارند.۲. (ریاضی) یکی از نسبتهای مثلثاتی که با علامت sin نشان داده میشود.۳. (ریاضی) نسبت ضلع روبهروی زاویۀ حاده در مثلث قائمالزاویه به وتر؛ جیب.