کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جوال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] javvāl بسیار جولانکننده؛ بسیار گردشکننده.
-
جوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوال، جوبال› ja(o)vāl ۱. کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار درست میکردند؛ بارجامه.۲. پارچۀ ضخیم و خشن.
-
جوال دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ja(o)vālduz سوزن درشت که برای دوختن جوال و پارچههای ستبر بهکار میرود.
-
واژههای همآوا
-
جوال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] javvāl بسیار جولانکننده؛ بسیار گردشکننده.
-
جوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوال، جوبال› ja(o)vāl ۱. کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار درست میکردند؛ بارجامه.۲. پارچۀ ضخیم و خشن.
-
جستوجو در متن
-
غرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب ؟] [قدیمی] qerār جوال.
-
بندوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بندور، بندرز› [قدیمی] bonduz ۱. جوالدوز.۲. نوعی نخ برای دوختن جوال، توبره، و مانندِ آن.
-
ایزغنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'izqonj جوال؛ تاچه.
-
گوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ga(o)vāl = جوال ja(o)vāl
-
جوالق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: جوال، جمع: جوالق] [قدیمی] jovāleq بارجامه؛ جوال؛ خرجین.
-
جوبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jubāl =جوال ja(o)vāl
-
غنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qanj جوال؛ تاچه؛ خرجین.
-
جان خانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] jānxāni نوعی جوال بزرگ و خشن.