کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِنْگیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جنگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جنگ) jangi ۱. مربوط به جنگ.۲. دارای کاربرد در جنگ: سلاح جنگی.۳. جنگجو؛ جنگنده.۴. (قید) [مجاز] با سرعت زیاد؛ شتابان.
-
واژههای همآوا
-
جنگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جنگ) jangi ۱. مربوط به جنگ.۲. دارای کاربرد در جنگ: سلاح جنگی.۳. جنگجو؛ جنگنده.۴. (قید) [مجاز] با سرعت زیاد؛ شتابان.
-
جستوجو در متن
-
حراقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حرّاقَة] [قدیمی] harrāqe نوعی کشتی جنگی که بهوسیلۀ آن آتش و چیزهای جنگی شعلهور به سوی دشمن پرتاب میکردند.
-
پیکارگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) peykārgar پیکارکننده؛ جنگی.
-
رزم زن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] razmzan جنگاور؛ جنگی.
-
ناوردی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ناورد) [قدیمی] nāvardi جنگی؛ جنگاور.
-
ناوگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) nāvgān کشتیهای جنگی.
-
جوشن پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] jo[w]šanpuš مرد جنگی که جوشن پوشیده باشد.
-
راک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rāk] (زیستشناسی) [قدیمی] rāk گوسفند جنگی؛ قوچ.
-
رزم یوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹رزمیوش، رزمتوز› [قدیمی] razmyuz رزمجو؛ جنگجو؛ جنگی.
-
باستیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bastion] [منسوخ] bāstiyān قلعۀ مخصوص نگهداری ابزار جنگی.
-
ناوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناوژه› (نظامی) nāvče ناو کوچک؛ کشتی کوچک جنگی.
-
ناوسالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (نظامی) nāvsālār فرماندۀ ناو؛ فرمانده کشتی جنگی.